اولین رمان hidden pulse
(نبض پنهان) hidden pulse
ژانر : امگاورس/عاشقانه/مدرسه ای/درام/اسمات
تیکه ای از رمان : چشمهای مینسو به چهرهی سرد و نافذ او دوخته شد. رایحه ی او با ظاهرش مطابقت زیادی داشت.
مرد بدون هیچ لبخند یا مهربانی، مینسو را صاف روی زمین گذاشت و با همان نگاه نافذ و صدای خشک گفت:
-حواست کجاست ؟
مینسو هنوز به چهره ی مرد رو به رو با گیجی و تعجب خیره شده بود.
حتی نمیدانست این فرد رو به رویش کیست؟
قبل از اینکه فرصتی برای جواب داشته باشد، آلفا با کمی اخم ادامه داد:
-از دبستان که نیومدی...آه، لطفا کمی مراعات کن!!!
بعد با عصبانیت قدمهایش را تندتر کرد و قبل از اینکه از آن مکان خارج بشه ، زیر لب با لبخند پررنگی که از دختر پنهانش کرده بود چیزی گفت ، که مینسو قادر به شنیدنش نبود :
-بالاخره پیدات کردم... جفت کوچولوی من!!!
#فیک
#آرمی
#وانشات
#سناریو
#جیمین
#تهیونگ
#نامجون
#جین
#جیهوپ
#یونگی
#جونگکوک
#رمان
ژانر : امگاورس/عاشقانه/مدرسه ای/درام/اسمات
تیکه ای از رمان : چشمهای مینسو به چهرهی سرد و نافذ او دوخته شد. رایحه ی او با ظاهرش مطابقت زیادی داشت.
مرد بدون هیچ لبخند یا مهربانی، مینسو را صاف روی زمین گذاشت و با همان نگاه نافذ و صدای خشک گفت:
-حواست کجاست ؟
مینسو هنوز به چهره ی مرد رو به رو با گیجی و تعجب خیره شده بود.
حتی نمیدانست این فرد رو به رویش کیست؟
قبل از اینکه فرصتی برای جواب داشته باشد، آلفا با کمی اخم ادامه داد:
-از دبستان که نیومدی...آه، لطفا کمی مراعات کن!!!
بعد با عصبانیت قدمهایش را تندتر کرد و قبل از اینکه از آن مکان خارج بشه ، زیر لب با لبخند پررنگی که از دختر پنهانش کرده بود چیزی گفت ، که مینسو قادر به شنیدنش نبود :
-بالاخره پیدات کردم... جفت کوچولوی من!!!
#فیک
#آرمی
#وانشات
#سناریو
#جیمین
#تهیونگ
#نامجون
#جین
#جیهوپ
#یونگی
#جونگکوک
#رمان
- ۱۹۴
- ۳۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط